شب یلدای 94
فردا شب ،یلداست و پسر خوشجلی رو میبریم خونه مامانبزرگ مهری که بهش خوش بگذره و شمع تفلده عموشو فوت کنه. یلدای خوبی برا منم هست چون هم گچ لعنتی پارا باز میکنم! و هم امشب کار دندونام عوض دندونام تمام شده،یعنی مریضی ها تمام! پام دیگه تو گچ واقعا به خارش افتاده پوست پوسه شده و بو گرفته... دندونامم که یک ماه هی برو بیا..دیگه امروز مامانبزرگ مینایی ساعت دو اومد پیشت که من پنج با بابا برم دندانپزشکی چقدم ترافیک بود.. امروزم که اصلا پی پی نکردی چون لب به اب که مطلقا با شیشه نمیزنی شیرم که درس. که نخوردی درست فقط یه وعده سوپ ساعت دوازده ظهر تا الان دوازده شب که خوابیدی! اصلا از طرز غذا خوردنت بعضی وقتا ناراضیم بزور میخوری،لب به میوه هم که نمیزنی.....
نویسنده :
مامان سحر
23:59